آترین جونمآترین جونم، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره

نی نی کوچمولوی خوشملمون

واکسن 2 ماهگی

سلام عمر مامان.قربونت برم امروزصبح بردیمت واکسنتو زدیم.چقدر روز بدی بود منکه نتونستم تو بغلم نگهت دارم بر همین بابایی شما رو بغل گرفت و خانم دکتر بهت آمپول زد.عزیزم چقدر گریه کردی ولی بعد چند ثانیه ساکت شدی انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده.فقط خدا کنه شب تب نکنی که من طاقتشو ندارم.مامانی بعد واکسن به خاطر استامینوفنت حسابی خوابیدی ولی تو خواب هر از گاهی از درد ناله میکردی الهی من فدات بشم ای کاش میشد من بجات واکسن بزنم.وقتی از خواب بیدار شدی حسابی سر حال بودی خدارو شکر وبازی میکردی انگار نه انگار که آمپولی زدی.دخمل من به قول باباش گردآفریده ماشاله.اینم چندتا عکس از خنده هات خوشگلم. اینجا داری به مامان زبون درازی میکنی ک...
27 تير 1392

آترین اخمو

جیگر مامان آخه چرا انقد اخم میکنی الهی من فدای اون اخمات بشم.هرکی میبیننتت میگه چقد دخملت اخموئه.بابایی هم میگه بهتر بزرگ بشه نمیخواد به کسی رو بده دختر باید با جذبه باشه.البته همیشه هم اخمو نیستیا بیشتر وقتا میخندی ولی وقتی یکی رو میبینی اولش بهش اخم میکنی بعد آروم آروم تحویلش میگیری و یه لبخند خوشجل بهش میزنی .اینم عکسات که تو بغل باباجونت نشستی و همچین با اخم نگاه میکنی هیشکی ندونه فکر میکنه ما چیکارت کردیم بلاچه مامانجیگر مامان آخه چرا انقد اخم میکنی الهی من فدای اون اخمات بشم.هرکی میبیننتت میگه چقد دخملت اخموئه.بابایی هم میگه بهتر بزرگ بشه نمیخواد به کسی رو بده دختر باید با جذبه باشه.البته همیشه هم اخمو نیستیا بیشتر وقتا میخندی ولی وقت...
24 تير 1392

54روزگی آترین

دعایت میکنم مادر که حتی یک قدم پایت نبوسد خاک کویی جز به کوی یار دعایت میکنم مادر دعایت میکنم مادر که دستان نهیف وکوچکت در آسمانها نیمه شب لبریز باشد از خدا از عشق و از شوقش همیشه اشک دعایت میکنم مادر... ...
19 تير 1392

سوراخ کردن گوش آترین در50روزگی

آخی عزیز دلم امروز بردیمت گوشای خوشگلتو سوراخ کردیم.بمیرم برات من که اصلا دلم نمیومد تو بغلم نگهت دارم تا گوشاتو سوراخ کنن به خاطر همین با مامان جونت رفتیم و مامان جون شمارو نگه داشت.آخی عزیزم شما لالا کرده بودی و تو خواب با دستگاه گوشتو سوراخ کردن خیلی کم گریه کردی و زودی آروم شدی بیشتر از صدای تق دستگاه ترسیدی و گریه کردی نه از دردش چون زیاد درد نداره.ببخشید اذیتت کردیم آخه میخوایم تو گوشای خوشلت گوشواره بندازیمو خوشگلترت کنیم مامانی.تازه بزرگ میشی یادت میره. ...
16 تير 1392

اولین مسافرت آترین شمال

سلام عزیز دلم امروز شما برای اولین بار به مسافرت میری. دسته جمعی با خونواده باباییت رفتیم شمال.خیلی خوش گذشت شما هم ماشاله مثل همیشه زیاد اذیت نکردی فقط یه شب دل درد گرفته بودی و یکم گریه کردی که با کمک بقیه آرومت کردیم.حیف عزیزم هنوز کوچولویی ونمیتونی تو دریا آب بازی کنی هروقت بزرگ شدی میبریمت دریا تا حسابی واسه خودت آب بازی کنی قربونت برم.عزیز دلم اولین مسافرتشو تو سن 45روزگی رفت. آترین تو بغل عزیزجونش ...
11 تير 1392
1